باغ سنگی سیرجان

جستجو

جستجو در جاذبه ها
Previous Next

باغ سنگی سیرجان

1399/2/5

باغ سنگی سیرجان که تنه درختان آن خشکیده و به جای میوه از شاخه درختان سنگهای کوچک و بزرگ آویزان است حکایت غریبی است از مردی که در مقابل سختیهای روزگار یکی از زیباترین موزه های هنر انتزاعی را در بیابان برپا کرد.

کرمان سرزمینی است مملو از زیبایی و تحیر، از بناهای تاریخی و گنبد جبلیه که با شیر شتر ساخته شده گرفته تا افسانه کرم شب تاب قلعه دختر، از گرمترین نقطه زمینش تا حکایت خانه های سنگی که در دل کوههای میمند کنده شد است، از دهکده زیبای کوتوله های شهداد تا شهر دقیانوس در کرانه رودخانه هلیلی رود. اما حکایت باغی بزرگ که درختان چوبی آن میوه هایی از سنگ داده اند و این روزها به سوژه عکاسان و گردشگران تبدیل شده است حکایت شندینی دارد. این باغ که از شاهکارهای تاریخ است، به دست فردی ناشنوا به نام “درویش خان اسفندیار پور” که به کشاورزی اشتغال داشته حدود سی سال پیش ساخته شده است. باغ سنگی در حقیقت یادگار گلستانی است که وی روزگاری از دست داده است و به خیال خود بوستانی از سنگ و چوب را به جای آن برمی گزیند. این باغ به شکل شش ضلعی نامنظم طراحی گردیده است. درویش خان اسفندیارپور، مردی بود کر و لال که با خانواده‌ خود در ۴۰ کیلومتری سیرجان از طریق دامداري و كشاورزي زندگی می ‌کرد. او پس از اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۰ برای اعتراض بخاطر از دست دادن املاکش، دست از باغداری برداشت تا اینکه همه درختان زمین باقی مانده او (پس از تقسیم اراضی) خشک شدند. درویش خان که این ظلم را بار سنگینی بر دوش خود و خانواده اش می دید پریشان شد و در صحرای مجاور یکی از باغهای خشک شده خود چادر زد. او به همه شاخه ‌های درخت‌ های میوه سنگ آویزان کرده و از آنها چون میوه حقیقی مراقبت ‌کرد. عجیب اینکه در برخی موارد تنه های درختان خشک شده و سنگهای عظیمی که به آنها اویزان شده است آنقدر بزرگ هستند که مشخص نیست این مرد چگونه از پس احداث این باغ سنگی برآمده است. در سال ۱۳۵۵ پرویز کیمیاوی بعد از بازدید از این باغ شگفت انگیز تصمیم گرفت که فیلمی از زندگی خان بسازد که در آن درویش خان و خانواده وی نقشهای اصلی را ایفا کردند. این فیلم توانست جایزه های بسیاری را در جشنواره های داخلی و خارجی از جمله جشنواره خرس نقره ای فیلم برلین را کسب کند. در این فیلم نشان داده شده است که پس از خشک شدن باغهای درویش خان، وی در چادری نیمه شب درحال استراحت بوده که خواب باغی را می بیند از سنگ، پس از آنکه از خواب بیدار می شود به جستجوی سنگها می رود و در بستر رودخانه و کوه نزدیک به باغش سنگهای سوراخ شده ای را می یابد و آنها را با طی چندین کیلومتر راه به محل احداث باغ می آورد و از تنه درختان آویزان می کند.

نظرات کاربران موردی یافت نشد