آخرین جاذبه ها
داستان های اخیر
آرامگاه عطار نیشابوری
آرامگاه عطار نیشابوری بنایی است تاریخی که در دوره تیموری توسط امیر علیشیر نوایی بر روی قبر عطار نیشابوری ساخته شد. در دوره پهلوی دوم مرمت کامل و در دهه هفتاد نیز مرمت مختصر شد. فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامی ایران در حدود سال ۵۴۰ هجری متولد و در سال ۶۱۸ درگذشت.
فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري، يكي از شعرا و عارفان نام آور ايران در اواخر قرن ششم و اويل قرن هفتم هجري قمري است. بنا بر آنچه كه تاريخ نويسان گفته اند بعضي از آنها سال ولادت او را 513 و بعضي سال ولادتش را 537 هجري.ق، مي دانند. او در قريه كدكن يا شادياخ كه در آن زمان از توابع شهر نيشابور بوده به دنيا آمد. از دوران كودكي او اطلاعي در دست نيست جز اينكه پدرش در شهر شادياخ به شغل عطاري كه همان دارو فروشي بود مشغول بوده كه بسيار هم در اين كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فريدالدين كار پدر را ادامه مي دهد و به شغل عطاري مشغول مي شود. او در اين هنگام نيز طبابت مي كرده و اطلاعي در دست نمي باشد كه نزد چه كسي طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاري و طبابت مشغول بوده تا زماني كه آن انقلاب روحي در وي به وجود آمد.
دربارهٔ به پشت پا زدن عطّار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه گیری و تقوا پیشه گرفتن وی داستان های زیادی گفته شده است. مشهورترین این داستان ها، آن است که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته ای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق در پیش گرفت. عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری گردید و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم سخن گشته، به گردآوری داستان های صوفیه و اهل سلوک پرداخت؛ بنا بر داستانی وی بیش از ۱۸۰ اثر گوناگون به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و بقیه نثر هستند. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، کشته شد.
ماجرای مرگ عطار از غم انگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می گذارد. تذکره نویسان در این خصوص نگاشته اند که: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشکر مغول اسیر گشت. گویند مغولی میخواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را از پای در آورد. مقبره شيخ عطار در نزديكي شهر نيشابور قرار دارد و چون در عهد تيموريان مقبره او خراب شده بود به فرمان امير عليشير نوايي وزير سلطان حسين بايقرا مرمت و تعمير شد.